ثمین جونمثمین جونم، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

وروجک کوهنورد

چرا وروجک کوهنورد؟؟

  

 

 

 

این وروجک خانوم من از وقتی تو شکم مامانش بوده به همراه مامان وباباش میرفته کوه آخرین برنامه ای که قبل تولدش رفته اوایل ماه نهم بارداری مامانش بوده تو شهریور ماه91 .تقریبا 7ماه بعد یعنی وقتی بدنیا اومده بود و6ماهش بود  که کوهنوردی تو دنیای جدیدشو شروع کرد حالا شما بگید نباید اسمشو گذاشت وروجک کوهنورد!!!

 


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

 

 

 فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

اومدنتون برام ارزشمنده،

نظری که می ذارین رد پائیه که خبر از اومدنتون می ده،

پس بذارین رد پاتونو ببینم .

 

 

 

 

روزت مبارک گلم....

تموم عاشقانه های لحظه هايم تقدیم سوسو ی نگاهت....ای که به یغما میبری طرز نگاهم....خداجونم ممنونم بابت شیرینی این برکت تو لحظه لحظه ای حضورش....تموم عاشقانه های من وپدرت قرمز فرشی به زیر پای لحظه هايت.......بهترین ها از آن تو ای بهترین لحظه هايم....امید نفس هايم زیباترین ها برایت.....دوستت داریم ثمین طلا،ای در گرانبها...روزت مبارک گرچه که همه روزها متعلق به نگاه توست....باران بوسه های خدا میهمان ثانیه های تو..
25 مرداد 1394

غنایمی از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران امسال ما

اول از همه بگیم این گنج دوست داشتنی مون رو خاله جوون(خاله فائزه)زحمت خریدش رو برامون کشید..آخه ما هرچی این در واون در زدیم جورنشد خودمون بریم خرید....یه لیست داشتیم که رسوندیمش به خاله جون و...البته بعضی کتابامون واسه سن الانش نیس ولی ما دوست داشتیم که این کتاب ها رو داشته باشیم تا وقتی زمانش رسید استفاده شون کنیم....                           ...
23 تير 1394

یک کوهنوردی خیلی کوچولو خانوادگی

این جمعه با خانواده آقاجون وعموها رفتیم یه زیارتگاهی که بالای یه کی از کوهاست البته مسیر رفتش رو سنگ فرش کردن اسمش امامزاده شاهزاده علی اصغر...پشت این امامزاده یه غار کوچولو بوده که مرور زمان بسته شده وبرای دیدن باقیمونده این بنا کمی  کوهنوردی کردیم..... مهم نیس که خیلی کمه اما اسمش که آب هست ...ثمین آب که ببینه دست وپاش واسه آب بازی سست میشه...اینم سندش     اینجا از بین سنگ های کوه یه آّب باریکه ای  درجریان بود ویه گنجشک داشت آب میخورد ...دختری ما هم به اصرار خودش رو به سنگ میرسونه تا اونم مثل گنجشک آب بخوره...این دختر واین سرعت عمل وخیزش دختر واینم ممانعت پدر ...
23 تير 1394

از ثمینمان.....

روزهایی که درخودت خلاصه میشوی...به هیچ چندوپندی.....   رسیدگی به باغپجه رو دوست داره....بیشترآب بازی زمان ابیاری باغچه رو دوست داره     ...
23 تير 1394

یه روز در طبیعت با خانواده

یه روز جمعه که خواستیم برای عوض شدن حال وهوای مامانی لیلا بزنیم به دامن طبیعت....ما ودایی ها وخاله ها ومامانی وبابایی.... فصل توت شده وآدم از این توت های درختی نمیشه بگذره ...یکم سرگرم توت خوردن و...تدارک آش رشته هیزمی همه پز(همه در پختنش نقش داشتند)...وبچه ها هم سرگرم بازی و...یه اسب که باکسب اجازه از صاحبش ...همه بر مرکبش پا گذاشتن جز دختری من که ترسیده بود پرت بشه پایین....چون چند لحظه قبل ترش دیده بود که صاحب اسب از رو اسب افتاد...واسه همین اصلا حاضر نشد سوار شه ومیگفت اقاهه رو انداخت ... کانال آبی که اونجا بود شادی لحظات بچه ها رو مضاعف کرد ومدام تو آب بودن ......تاوقتی آب کانال قطع نشد این بچه ها سرگرم آب بازی بودن...
22 تير 1394

سفرنامه4

این وروجک کوهنورد در مسیر صعود به قله کرکس در استان اصفهانه   ....ارفاع این قله 3800متر قریب 22 ساعت در اتوبوس با اعضای باشگاه همراه بوذیم ساعت 10صبح به اردوگاه رسیدیم والان ساعت 10.5 کوله آماده وهمنوردان آماده حرکت..... این وروجک خانوم ما با این همه خستگی وبیخواب وبدخوابی تو اتوبوس سرحال سرحال وآماده پیمایش ...البته شاید دوستان بگن خب رو کول پدرش بوده چرا نخواد بیاد کوه....اما!!!تواون شرایط با اون دمای هوا ومچاله بودن توی یه کوله ..از خود کوهپیمایی سخت تره...تازه با اون خوش خلقی که به ما انرژی میدادوالبته به همه دوستای همنورد... ساعت 12.5 ما درجان پناه بودیم دوستان به سمت قله رفتند اما ما ب...
22 تير 1394

همه چی از نو....

سلام وسلام..... ما تازه به این خونه نقل مکان کردیم...قبلا تو بلاگفا خونه داشتیم یه کلبه که پراز خاظرات رنگی دخترکمون بود یه روزی یه جوری کلبه مون بهم ریخت ...خاطراتمون هم پرید ما هیچ جا وهیچ جا اونا رو ثبت نکرده بودیم.....حالمون خیلی بد بود ...ما این خونه رو قبل ترها ساخته بودیم اما دیگه دل ودماغشو نداشتیم که بیایم اینجا از اون روزا بنویسیم ...حالا که یکم از اطلاعاتمون برگشته یه استارت زدیم وهمه چی رو جمع کردیم اومدیم اینجا......خیلی از پست هامون آسیب دیده....یکمشو اوردیم.....تمام پست های شرح کارگاه خلاقیتمون پریده وتا دوباره بشینم جمع وجورش کنم زمان میبره ولی انجامش میدم....اونایی هم که پریده ونیس...دیگه نیس کاری از دستم برنمیاد...
22 تير 1394