ثمین جونمثمین جونم، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

وروجک کوهنورد

تولد همسری....

از پست های جامونده مون....   دوسه روزی تا تولد پدری نمونده تصمیم داشتیم دوستان باباجون رو دعوت کنیم و تو شب تولدش یه دورهمی دوستانه ودرعین حال غافلگیرانه داشته باشیم اما بنا به دلایلی نظرم عوض شدم ومیخواستم مثل سال پیش همون تولد سه نفرمون رو برگزار کنم.. اما دوشب قبل تولد همسری گوشیم زنگید ویکی از همنوردان در واقع سرپرست گروه فراز بودن ایشون وبه من گفتن بچه های باشگاه قصد دارن برای همسرمون تولد غافلگیرانه برگزار کنن وما دعوتیم بخشی از این تولد قرار بود در فروشگاه همسری برگزار بشه ومنو وثمینم دعوت شده بودیم ونباید برنامه رو لو میدادیم ،که من موافق نبودم گفتم از اونجایی که منم قراره براش تولد بگی...
29 آذر 1393

تولد تولد....

سلام من اومدم با بدقولیام... این پست وتقدیم میکنم به نگاه های دلبرانه عشق نازنینم ثمین جونم که توی دریای نگاهش روزی هزار بار غرق میشم  ودوباره جوون میگیرم کمترین وکمترین بود برای این عشق خدایی اما تمام تلاشم این بود که همه اش کار خودم بشه تا دخترم بدونه همه وقت من متعلق به اونه واز وقت وحوصله براش کوتاهیی ندارم... البته که این پست چند روزیه که آماده اس اما به حرمت عاشوراو تاسوعای در پیش آپ نشده... من چون اولین تجربه ام تو برگزاری تولد گلدونه ام توخونه بود کاستی زیاد داشتم یکی اش هم کمبود عکس از این لحظه های موندگار بوده که قول میدم تا جایی که بتونم از تو فیلما  عکسای مهمون کوچولو...
16 آبان 1393

سخت مشغولیم...

این روزا منو ثمین سخت مشغولیم  ما داریم آماده میشم تا یه مراسم تولد واسه این عشق خدایی مون برگزار کنیم یه روز دیگه مونده تا تولد نازگلکم اما به خاطر دلایلی ازجمله اینکه خاله جونش آخر هفته فقط میتونه بیاد ما مراسمشو قراره آخر هفته برگزار کنیم من اصلا دوس نداشتم تاریخ مراسم با زمان واقعی تولدش فرق کنه اما بعضی وقتا باید تسلیم شرایط شد...   خیلی خوشحاله  شاد شاد ... پابه پای من کمک میکنه وهمش تو فکر تولدشه ومدام میپرسه مامان جووون تولد میخری؟؟؟میگم مگه تولد خریدنی؟میگه آره!!!! میگم چیه تولد میخرم ؟میگه کیک ،کلاه اگه خدا بخواد وهمه چی رو برنامه پیش بره میخوایم قبل از شروع محرم یه تولد...
28 مهر 1393
1