ثمین جونمثمین جونم، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

وروجک کوهنورد

برای مادرم......

چین‌ های روی صورتت اثرات پیری نیست ، جای خالی‌ نوازش دست های من است . . . مادرم !    به یمن بودنت خدارا شاکرم که توهستی تکیه گاه تک تک ثانیه هایم .... برایت آرامش میخواهم برایت سلامتی میخواهم ...برایت بغل بغل لبخند وبرایت یه عالمه بهترین میخواهم...ای بهترین بهترین هایم... برای تو که یه عمر رنگ آرامش ندیدی ....برای تو که پاهایت فدای آمالمان شد...برای تو که همه لبخند هایت  خرج نگاهایمان شد....من از خدا برایت لبخند میخواهم برایت شادی م...
20 فروردين 1394

مادرانه هایم....

به ماه دختم ثمینم...   برای تو مینویسم....همه ی آمال وآرزویم... برای تو مینویسم که به یمن وجودت مادر شدم  وفرصت مادرانگی بند بند وجودم را فراگرفت برای تو مینویسم که به حسن نفست زنده مانده ام .... میخواهم از مادرانه ام برایت بگویم که نکرده ام .....ولی بدان که تلاشش را کرده ام ...دلم میخواهد برایم در اوج بمانی ....دلم میخواهد نفس هایم شمارنده ضربان بهترین هایت باشد ....دلم میخواهد باشی وفرصت باتوبودن توشه مادرانگی ام شود .....بارها با نفس هایت نفس کشیدم وبا هر صدا کردنت به زانو نشسته...
20 فروردين 1394

برای دخترم.....

هرروز که میگذرد دلم تنگ ژست های گذشته ترت میشود         واینک گلم ...   میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشت میشه با تو پر کشید توی راه سرنوشت میشه با عطر تنت تا خود خدا رسید میشه چشم نازتو رو تن گلها کشید ...
6 شهريور 1393
1